چشمهایم درد میکنند،
پلکهایم را روی هم فشار میدهم
با وجودانصدای مزاحم نمیتوانم بخوابم
نمیدانم چرا ؛ خوابم نمیبَرَد
روزهای خوبی را نمیگذرانَم
حتی تاریخاناتفاقها را هم به یاد ندارم
فقط امشب هم همان طور است
اما اینبار صدای مزاحمی وجود ندارد البته اگر صدایی که سالهاست توی سرم سفر میکند را فاکتور بگیرم